مقدمه ای بر گویش های لری و لکی

محمد علی شکاریان

عضو گروه  آموزشی سازمان آموزش و پرورش استان لرستان

در سرزمین پهناور ایران گویش های گوناگونی وجود دارد این گویش ها منبع های ذخیره واژگانی برای زبان ایران یعنی فارسی هستند. گویش هایی هم چون لکی، لری، کردی، طبری، رازی و... شناسایی این گویش ها برای غنا بخشیدن هر چه بیشتر به زبان فارسی یک ضرورت انکار ناشدنی است. زبان شناسان و بزرگان ادب فارسی همواره این مهم را یادآوری کرده و کوشیده اند با شناخت هر چه بیشتر آن درخت کهنسال زبان فارسی را که میراث دار سال هزاران سال تمدن و فرهنگ است از گزند آفات ناگوار مصون بدارند . شناسایی گویش های زبان فارسی از جهت دیگر قابل بررسی و دقت نظر است و ان این که بیم به فراموشی سپرده شدن این گویش ها به دلیل گوناگون در زبان فارسی خلل ایجاد کند از این رو بزرگان ادب فارسی ، پژوهشگران را به بررسی هرچه بیشتر گویش ها وا داشته اند. استاد بهار در سبک شناسی می گوید: «هنوز هم  در انحا ایران لهجه ها و شاخه های گوناگونی از زبان های ایرانی موجود است که مورد تحقیق دانشمندان قرار نگرفته و بیم آن است که به سرعت منقرض گردد از قبیل سمنانی ، نطنزی ، لکی و لری ....»(سبک شناسی ج 1 ص 28).

گویش لری و لکی از غنی ترین گویش های زبان فارسی هستند. فراوانی واژه های سره پارسی، پویایی و شادابی این دو گویش و از طرفی دیگر عشق و شیفتگی به گویش مادری خود بر آنم داشت تا تحقیقی هر چند کوتاه در این دو گویش داشته باشم . نتایج به دست آمده به قدری ارزش مند بود که شگفت زده شدم و افسوس خوردم که با چنین غنا و زیبایی این گویش چرا عده ای قدر گنج زبان مادری خود را ندانسته و خواسته و نا خواسته واژه های شیرین و زیبای آن را به بوته فراموشی می سپردند.

این پژوهش تنها در بر گیرنده واژه های لکی و لری است و نشان می دهد که نزدیکی این دو گویش با زبان فارسی در چه حد بالایی است به طوری که مرا برآن داشت تا دست به تشبیهی بزنم و بگویم که اگر کسی می خواهد زبان چند هزار ساله ایران را بشناسد حتماً باید با واژه های سره و بازمانده از زبان فارسی اوستایی ، پهلوی و دری موجود در گویش لکی و لری آشنا گردد.

این جا گنج دست نخورده ای از واژگان زیبای زبان مادری ما نهفته است. واژه هایی که در کتاب های قدیمی ایران همچون دیوان رودکی، شاهنامه، کلیله و دمنه و دیگر کتاب های گران سنگ فارسی دیده می شود که از زبان فارس معیار از بین رفته اند  امّا در این گویش ها موجود می باشند.

بکر بودن و مصون ماندن این قسمت از ایران از هجوم بیگانگان شرایط مساعدی برای نابود نشدن واژه های فارسی قدیم فراهم نموده است. شاید به جرأت بتوان گفت که این قسمت از ایران از نظر واژگان، خراسان هزار سال پیش است . واژه های سره و ناب فارسی هنوز در این قسمت از کشور ایران زنده و جاری اند. بسامد واژه های بیگانه در گویش لکی و لری بسیار پایین است. طراوت واژه ها، زبانزد ها، جمله بندی ها و بار معنایی واژه ها ما را به یاد صلابت و شکوه زبان فارسی شاهنامه و زبان شیرین  سعدی و حافظ می اندازد. اما تاکنون کوشش های پژوهشگران در این زمینه بسیار کم و ناچیز بوده است.

متاسفانه محققان و دانشمندان قرن های قبل، از گویش لکی و لری کمتر صحبت کرده اند شناساندن این گویش ها یکی از کارهای واجب. شایسته است. خوشبختانه در چند دهه اخیر کوشش های ارزنده ای در این زمینه صورت گرفته است دو فرهنگ  لکی و لری آقای حمید ایزد پناه که الحق و الانصاف قابل تقدیر و ستایش اند؛ با این حال هنوز ضعف ها و نارسانی هایی در این زمینه وجود دارد که امیدواریم با شتاب بیشتری برای رفع نواقص پژوهش ها گام های بلندی برداشته شود. در این پژوهش ابتدا در ضمن مطالعه ی کتب قدیم ایران واژه های که حدس زده می شود با دو گویش لکی و لری پیوند نزدیکی داشته باشند برگزیده شده سپس با فرهنگ لری و لکی مقایسه شده اند نتیجه این پژوهش همان طور که گفته شد شگفت انگیز و تحسین بر انگیز بود چه هر واژه زیبا و سره فارسی را که اکنون در فارسی معیار به نیستی گرایده و یا در شرف نابودی است در این دو گویش زنده و جاری دیدم و چنین فرض کردم که نیاکان ما آنگونه گفت و گو کرده و سخن می گفته اند که هم اکنون مردم در لرستان صحبت می کنند و این جای افتخار و سر بلندی این خطه از کشور ایران است.

در این پژوهش با آوردن واژه های لکی و لری به مقایسه آن با واژه های فارسی پرداخته شده است سپس شاهد مثال های از نثرها و اشعار فاخر زبان فارسی آورده شده تا به نزدیکی و پیوند محکم گویش لری و لکی با زبان فارسی پی برده شود. امید است با شناسایی هر چه بیشتر این دو گویش به غنای زبان فارسی افزوده گردد. ناگفته نماند که ممکن است در پاره ای فرض ها، اشتباهاتی وجود داشته باشد که امیدوارم به چشم بزرگی به این تحقیق نگریسته شود. بدون تردید می توان گفت که گویش لکی و لری یکی از قدیمی ترین گویش های محلی ایران بوده است. حکم به این که آیا این گویش از آغاز در همین ناحیه (لرستان) بسط و گسترش داشته است و یا این که این گویش در گذشته های دور مناطق وسیعی از ایران را در بر گرفته است دشوار است.

اما چنان که از قراین بر می آید و این پژوهش به استناد آن ها تا حدودی ثابت می کند . این گویش یکی از قوی ترین گویش های محلی ایران بوده است که ویژگی های خود را در متون قدیم زبان فارسی نشان داده است. در این تحقیق موارد مشابه گفتاری گویش لکی و لری و زبان فارسی آغازین تا قرن هفتم مورد امعان نظر قرار می گیرد در دو بخش واج ها (مصوت ها و صامت ها) و واژگان به ارائه دلایل تشابه گویش لکی و لری با زبان فارسی می پردازد. همانطور که می دانیم واج های کنونی زبان فارسی 29 تا است. شش مصوت و 23 صامت. در گذشته صامت ها و مصوت ها دیگری نیز وجود داشته است که اکنون از زبان فارسی حذف شده اند.

این صامت و  مصوت ها عبارت بودند از :

1- صامت پ(لبی بی آوا) که سیبویه آن را با عبارت «میان باء وفاء» توصیف می کند. و کلمات «فرند، فندق » را مثال می آورد. حمزة اصفهانی نیز آن را باء وفاء دانسته است .... «ابوعلی سینا آن را (بای مشدد) می خواند و کلمه پیروز ی را مثال قرار می دهد. در دستور اللغه شکل «پ» با سه نقطة زیرین از جمله حروف فارسی که در عربی نمی آیند ذکر شده است » (تاریخ زبان فارسی  ج1 ص 16 و45 ).

با توجه به این توضیح چون بنای کار ما بر مقایسه است دربارة این صامت و مقایسه آن با گویش لکی باید صامت «ب» و «پ» در گویش لکی چنین موقعیتی را دارا است: مثلاً در واژة اسپی (سفید) همچنین مشاهده می شود صامت «ب» گاهی «پ» تلفظ می شود و چیزی بین«ب» و «پ» است.

2- صامت ق (لب و دندانی، آوائی): که حمزة اصفهانی «حرف میان باء وفاء » خوانده و کلمات لف آ«الشفه» و شف (اللیل) را مثال آورده است.

ابو علی سینا آن را «فاء» نزدیک به باء توصیف می کند و کلمه قزوینی را به عنوان مثال می آورد .... این صامت همان واک لب و دندان آوایی است که هنوز در فارسی وجود دارد اما در عربی نیست و صامت «و» در زبان عربی که از «حروف لین» شمرده شده واک «نیم مصوت» است که در بعضی زبان های دیگر مانند انگلیسی نیز هست و کتابت آن را با حروف w ثبت می کنند این واک در گویش های ایران ثابت نبوده چنانکه به «بم ( دولبی، آوائی ) و گاهی به ف (لب و دندانی بی آوا ) تبدیل شده است. از مثال های حمزة اصفهانی چنین گمان می رود که در شیوه تلفظ اصفهانی صامت « ب» در آخر کلمه مانند «و » ادا می شد. یعنی «لو = لب » شو = شب » ( تاریخ زبان فارسی ج1 ص 46).

در گویش لکی و لری این صامت هنوز زنده است به گونه ای که شب = شو sow و لب = لو lo یا low  تلفظ می شود. کلاً در گویش لکی و لری صامت «ب» پایانی به «و» تبدیل می شود مانند : خواب = خواو xaow ، باب= باو bow  ، آب = آو aow تلفظ می شود.

در بسیاری از نسخه های مکتوب پیش از قرن هفتم نیز نوسان میان این سه صامت (یعنی : ب و ف ) دیده می شود.

اوکندن = افکندن       کاوین = کابین   افریشم = ابریشم   دفنائیدن = دوسائیدن همین وضعیت هم اکنون در گویش لکی و لری زنده است به گونه ای که ابر = اور  ابریشم =  اوریشم   تبر = تَوَر   و زبر zebr زور zor  تلفظ می شود.

3- یکی دیگر از واج هایی که قبلاً در زبان فارسی به کار می رفته است اما اکنون از بین رفته است واجی است  که با  عبارت حرفی میان خاء واو توصیف شده است. خواجه نصیر می نویسد: در حرفهای دیگر باشد که هم از ترکیب دو حرف حادث می شود: مثلاً «چنانچه ... از ترکیب یکی از حروفی که مخرج آن آخر گام باشد با حرف واو در لفظ خوش ». این صامت عبارت است از واکی که در آن واحد از دو مخرج ملازه و لب ادا می شود. در صوتی که از گلو می آید مانند خ و صوتی که از لب ها حاصل می شود مانند W  واو عربی است این دو صوت هنگام ادای این واک به هم می آمیزند (تاریخ زبان فارسی ج 1 ص 50 ).

این واج را واو معدوله خواننده اند ... در لرستان این واج هنوز کار برد دارد. واژه هایی مانند خوهر و خوش یا هور به ترتیب hwar, xas – xwwar.

4- واو مجهول: یکی دیگراز واج هایی که در زبان فارسی معیار نیست «واو مجهول» است خواجه نصیر دربارۀ آن می نویسد: یکی از آن حرفی است که میان ضمت و فتحت باشد چنانکه در لفظ شور افتد به تازی صالح باشد. و جای دیگر می گوید: در حرفی که به واو ماند در لفظ کور و شور(تاریخ زبان فارسی ج1 ص 52).

این «واو» هم اکنون در گویش لری رایج است و هنوز کاربرد دارد و اژه های مثل زورzor به معنی زبر و خشن که نه واو  است و نه«ب» یا قََور ğor که قبر باشد. گور gor که به معنی گبر.

5- یای مجهول: حمزۀ اصفهانی این مصوت را در حرفی که به یاء شبیه است توصیف می کند. کلمه های سیر(مقابل گرسنه) و شیر(حیوان درنده) را مثال می آورد. برابر تعریف خواجه نصیر این مصوت حرفی میان فتحه و کسره باشد. این مصوت در گویش لکی و لری هنوز زنده است مثلاً تلفظ دیر(مقابل زود)و سیر(ضد گرسنه) وشیر(حیوان درنده). با شیر (لبن) ویر (یاد) که تلفظ آنها (i)مصوت بلند ای است تفاوت فاحش دارد «می»، در می رم(می روم) با «ی»بینی (دماغ عضو بدن) تفاوت دارد. اما در فارسی کنونی همچنین تفاوتی نیست؛ می روم mirvam یا می بینی mibiniصدای «ای»یکی است اما در گویش لکی و لری این گونه نیست děyr، sěyr با دیر dir و شیر sir امروزی تفاوت دارد.

چگونگی تغییر واج ها در گویش لری و لکی1) مصوت ها:

1،1) مصوت بلند«آ» در واژه هایی که آخر آن ها، به صامت-ه (ملفوظ) ختم شده باشد مصوتã)  به فتحه (مصوت a)تبدیل می شود، یعنی مصوت بلند«آ» در لکی به کسره و در لری به فتحه بدل می شود. مثال:

راه= ره           جاده= جَدَه  (لکی) کاه = کَه (لکی و لری) سیاه= سیی (sye) پناه = پِنَه(pena)

 پگاه = پگَه (pega).

1،2) در واژه هایی که شامل دو مصوت بلند الف= aهستند یکی از آن ها به مصوت فتحه تبدیل       می شود:

وامانده= وامَنه (vamana) جامانده= جامَنه(jamana) ناشایست= نشاسَه (nasasa).

1،3) در متون قدیمی فارسی گاهی مصوت بلند «آ» به مصوت بلند«ای» تبدیل می شود.

مانند فرستایم = فرستیدیم              افتاده = افتید. (به نقل از تاریخ زبان فارسی ج1 ص 61). در گویش لکی نیز گاهی چنین است :

دارم                     دیرم / همچنین مصوت بلند (و) میان واژه ای و پایان واژه ای به مصوت بلند (ی) تبدیل می شود مثل: دود         دی             زود                     زی           رو              ری       بود            بی:

هنوز = (hani) کلوچه = کلیچه: همچنین مصوت بلند «آ» به مصوت (ای) تبدیل می شود. داره = دیره.

دل تو کی ز حالم با خبری                              کجا رحمت به این خونین جگر بی

تو که خونین جگر هرگز نبودی                       کی از خونین جگرها با خبر بی

دلم میل گل باغ تو دیره                                   درون سینه ام داغ تو دیره

بشم آلاله زاران لاله چینم                                  وینم آلاله هم داغ ته دیره

     (دوبیتی های بابا طاهر به تصحیح استاد الهی قمشه ای ص 69).

1،4 ) تبدیل مصوت بلند «ای» به مصوت کوتاه «-» e /i بمیرم / بمرم / بمرم بچینم / بچنم (تاریخ زبان فارسی ج1 ص 61) در گویش لکی نیز بدین گونه است .

بمیرم               بمرم bemerem بگیرم                بگرم begerem بچینم               بچنم   becenm

1،5 ) تبدیل مصوت بلند «او» به مصوت کوتاه «-ُ» = u/o کوه / که (تاریخ زبان فارسی ج1 ص 62). در گویش لری و لکی نیز دیده می شود کوه                که (ko).

1،6) مصوت کوتاه –َ (a) پایانی که در قدیم رایج بوده است؛ مثلاً : نامَه (nama)

که در فارسی معیار نامه (nama) خوانده می شود ؛ هنوز رایج است ؛ مانند : نامَه ، خامَه و البته گاهی Joma,xoma, noma (جامه به معنی لباس ) تلفظ می شود.

اصولاً در گویش لری و لکی  در این موارد - مصوت پایانیِ وجود ندارد در نظم و نشر قدیم زبان فارسی نیز چنین است ؛ مثلاً پروانه مثل نَه (قید نفی) تلفظ می شده است.

7 ،1) مصوت (a) د رواژه های مثل یَک (yak) هنوز به مصوت کوتاه –ِ (ث) تبدیل نشده است همان طوری که در قدیم چنین بوده است مثال از شعر حافظ : این دل ریش مرا با لب تو حق نمک / حق نگه دارکه من      می روم الله و معک/ گفته بودی که شوم مست و دو بوست بدهم

و عده از حد بشد و ما نه دو دیدم و نه یَک (دیوان حافظ به سعی سایه ص 371)که خواجه شیر از را با یک شک و فلک و ... قافیه آورده است.

گاهی به جای مصوت کوتاه (ــِ ) مصوت بلند (ی) جایگزین می شود: نِشست                 نیشتnist   

صامت ها:

 8، 1 ) مصوت آبلند میانی در برخی واژه ها حذف می شود و به جای آن مصوت کوتاه «و» جایگزین             می شود:

جام           جُم     (jom) گام (gom) رام      (Rom) خام                خُم (xom)

من از روی تفنن بیتی راجع به خیام گفتم و به جای گام و خام، گم و خم را در قافیه گنجاندم تا این تفاوت را نشان دهم :

بر سر خاکش به حرمت گُم بنه (یعنی گام بگذار) / جوششی در پخته و در خُم بنه : که خم به معنی خام است و هم وزن خُم به معنی کوزه نیز هست.

 

1-2 صامت «ب» آغازین و میانی ، در واژه هایی مثل باران ، باد، بهارو ابر هنوز به صورت «و» تلفظ می شود مثلاً وا = باد    وارو = باران و  وهار =  بهار ، واز = باز  (مقابل بسته و به معنی پریدن ، جستن) اور = ابر در این واژه واو مجهول است .

2-2 صامت «و» آغازین در گویش لکی و لری به جای صامت «گ» به کار می رود در واقع صامت ِ «و» به «گ» تبدیل نشده است ؛ مثلاً  وراز = گراز.

3-2 صامت «ل» به جای صامت « ر» در برخی واژه ها – فارسی امروزی به کار می رود ؛ مثلاً سیلا (سولاخ) =  سوراخ ولگ (valg) = برگ.

4-2 صامت «ژ» به جای صامت «ز» فارسی معیار و صامت «ج» فارسی پهلوی کاربرد فراوان دارد  ژن= زن  روژ= روز  (در گویش لکی) ( در گویش لری به «ز» تبدیل شده است ژار = زار

5-2 صامت «ح» آغازین در گویش لری و لکی به جای صامت «خ» فارسی معیار به کار می رود شکل پهلوی و باستان این صامت با شکل لری و لکی یکی است

مثال :      باستان                       میانه                             لکی و لری                        فارسی جدید

             Husk                   Huska         حشک (husk)                    خشک

    6-2 صامت «ب» پایانی در بیشتر واژه ها به مصوت مرکب (ow) تبدیل می شود . مثال :

آب               آو   باب                باو               آسیاب               آسیاو

7-2 صامت «ن» پایانی اغلب واژه ها به مصوت کوتاه «و» تبدیل می شود

باران                بارو    بیابان                     بیابو                 نان             نُو(NO)

8-2 بعضی از صامت های میانی حذف می شوند. مثال

تخم              تُم (tom) به معنی دانه ) چَشم                چَم (لکی) یا چ

سوخت              سِت (لکی)            لری                  سُخت

9-2 شکل بعضی از صامت ها واژه های فارسی امروزی متفاوت است مثال:

فارسی               لکی

ماه                   مُونگ    (mong)

 

10-2 در گویش لکی صامت «غ» وجود ندارد و به جای آن از صامت «خ» استفاده می شود

مثال :  غیظ                     خیظ          مرغ                       مِرخ

11-2 صامت «ف» فارسی در لکی گاهی ژ و گاهی ش (چیزی بین این دو) تلفظ می شود.

افکندن            اوشتن گاهی صامت «ف» حذف می شود مثال درفش             دِرُش (با واو مجهول)

12-2 صامت «ن» پایانی در گویش لکی تغییر ندارد و در بعضی از واژه ها به دنبال آن مصوت بلند «آ» می آید

اما در لری حذف شده ، به جای آن مصوت کوتاه –ِ (e) قرار می گیرد . مثال :

فارسی                   لری                              لکی  

روشن                   (Ruse)                روشنا(Rusng)

تلفظ لکی تا حدودی مانند تلفظ باستان این واژه است. roxsna(به نقل از تاریخ زبان فارسی ج 1 ص 352)

2،13 ) حدف واج پایانی از هجای چهار واجی یا بیش تر

مثال: بند                     بن            قند             قن   پرچین                   پرچی

همچنین در واژه هایی که مصوت بلند آنها به ای تبدیل شد واج پایانی حذف می شود.

مثال : بود                 بی              

2،14 ) تبدیل واج د به ذ

مثال: داماد                  ذوما                             می  دانم                  مذانم

 

منبع:شاعران لک زبان